مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2484

1. خواجه اگر تو همچو ما بیخود و شوخ و مستیی

2. طوق قمر شکستیی فوق فلک نشستیی

3. کی دم کس شنیدیی یا غم کس کشیدیی

4. یا زر و سیم چیدیی گر تو فناپرستیی

5. برجهیی به نیم شب با شه غیب خوش لقب

6. ساغر باده طرب بر سر غم شکستیی

7. ای تو مدد حیات را از جهت زکات را

8. طره دلربات را بر دل من ببستیی

9. عاشق مست از کجا شرم و شکست از کجا

10. شنگ و وقیح بودیی گر گرو الستییی

11. ور ز شراب دنگیی کی پی نام و ننگیی

12. ور تو چو من نهنگیی کی به درون شستیی

13. بازرسید مست ما داد قدح به دست ما

14. گر دهدی به دست تو شاد و فراخ دستیی

15. گر قدحش بدیدیی چون قدحش پریدیی

16. وز کف جام بخش او از کف خود برستییی

17. وز رخ یوسفانه‌اش عقل شدی ز خانه‌اش

18. بخت شدی مساعدش ساعد خود نخستیی

19. ور تو به گاه خاستی پس تو چه سست پاستی

20. ور تو چو تیر راستی از پر کژ بجستیی

21. خامش کن اگر تو را از خمشان خبر بدی

22. وقت کلام لاییی وقت سکوت هستیی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی
* اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
* چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
شعر کامل
صائب تبریزی
* جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
* کرم پیشهٔ شاه مردان علی است
شعر کامل
سعدی