مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2503

1. چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی

2. براق عشق جان داری ز مرگ خر چه اندیشی

3. چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد می‌آری

4. چو بر بام فلک رفتی ز بحر و بر چه اندیشی

5. خوش آوازی من دیدی دواسازی من دیدی

6. رسن بازی من دیدی از این چنبر چه اندیشی

7. بر این صورت چه می‌چفسی ز بی‌معنی چه می‌ترسی

8. چو گوهر در بغل داری ز بدگوهر چه اندیشی

9. تویی گوهر ز دست تو که بجهد یا ز شست تو

10. همه مصرند مست تو ز کور و کر چه اندیشی

11. چو با دل یار غاری تو چراغ چار یاری تو

12. فقیر ذوالفقاری تو از آن خنجر چه اندیشی

13. چو مد و جر خود دیدی چو بال و پر خود دیدی

14. چو کر و فر خود دیدی ز هر بی‌فر چه اندیشی

15. بیا ای خاصه جانان پناه جان مهمانان

16. تویی سلطان سلطانان ز بوالفنجر چه اندیشی

17. خمش کن همچو ماهی شو در این دریای خوش دررو

18. چو در قعر چنین آبی از آن آذر چه اندیشی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تهیدستی سخن را رنگ دیگر می دهد صائب
* ندارد ناله جانسوز چون نی پر شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
* که رنگ سرخ به خون جگر شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی