غزل شمارهٔ 2515
1. یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی
2. زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی
3. زهی بازار زرکوبان زهی اسرار یعقوبان
4. که جان یوسف از عشقش برآرد شور یعقوبی
5. ز عشق او دو صد لیلی چو مجنون بند میدرد
6. کز این آتش زبون آید صبوریهای ایوبی
7. شده زرکوب و حق مانده تنش چون زرورق مانده
8. جواهر بر طبق مانده چو زرکوبی کروبی
9. بیا بنواز عاشق را که تو جانی حقایق را
10. بزن گردن منافق را اگر از وی بیاشوبی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده