غزل شمارهٔ 2799
1. بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری
2. آتشی اندرزنی از سوی مه در مشتری
3. منگر آخر سوی روزن سوی روی من نگر
4. تا ز روی من به روزنهای غیبی بنگری
5. روی زرینم به هر سو شش جهت را لعل کرد
6. تا ز لعل تو بیاموزید رویم زرگری
7. شش جهت گوسالهای زرین و بانگش بانگ زر
8. گاوکان بر بانگ زر مستان سحر سامری
9. شیرگیرا گاو و گوساله به بانگ زر سپار
10. چونک شیر و شیرگیر جام صرف احمری
11. دشمن اسلام زلف کافرت ما را بگفت
12. دور شو گر مؤمنی و پیشم آ گر کافری
13. گفتمش این لافها از شمس تبریزیستت
14. گفت آری و برون آورد مهر دلبری
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده