غزل شمارهٔ 2819
1. اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
2. اگر او همرهمستی همه را راه زدستی
3. وگر او چهره مستی به سر دست بخستی
4. ز کجا عقل بجستی ز کجا نیک و بدستی
5. وگر او در صمدیت بنمودی احدیت
6. به خدا کوه احد هم خوش و مست احدستی
7. و اگر باغ نه مستی که در او میوه برستی
8. ز کجا میوه تازه به درون سبدستی
9. سبد گفت رها کن سوی آن باغ نهان شو
10. اگر این گفت نبودی نه مدد بر مددستی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده