مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2829

1. تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری

2. چه خوش است این صبوری چه کنم نمی‌گذاری

3. سر این خدای داند که مرا چه می‌دواند

4. تو چه دانی ای دل آخر تو بر این چه دست داری

5. به شکارگاه بنگر که زبون شدند شیران

6. تو کجا گریزی آخر که چنین زبون شکاری

7. تو از او نمی‌گریزی تو بدو همی‌گریزی

8. غلطی غلط از آنی که میان این غباری

9. ز شه ار خبر نداری که همی‌کند شکارت

10. بنگر تو لحظه لحظه که شکار بی‌قراری

11. چو به ترس هر کسی را طرفی همی‌دواند

12. اگر او محیط نبود ز کجاست ترسگاری

13. ز کسی است ترس لابد که ز خود کسی نترسد

14. همه را مخوف دیدی جز از این همه‌ست باری

15. به هلاک می‌دواند به خلاص می‌دواند

16. به از این نباشد ای جان که تو دل بدو سپاری

17. بنمایمت سپردن دل اگر دلم بخواهد

18. دل خود بدو سپردم هم از او طلب تو یاری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
* آنگه کمند جاذبه کهربا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر نثار قدم یار گرامی نکنم
* گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
شعر کامل
حافظ