مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3010

1. روی من از روی تو دارد صد روشنی

2. جان من از جان تو یابد صد ایمنی

3. آهن هستی من صیقل عشقش چو یافت

4. آینه کون شد رفت از او آهنی

5. مرغ دلم می‌طپید هیچ سکونی نداشت

6. مسکن اصلیش دید یافت در او ساکنی

7. ندهد بی‌چشم تو چشم من آینگی

8. ندهد بی‌روز تو روزن من روزنی

9. چشم منش چون بدید گفت که نور منی

10. جان منش چون بدید گفت که جان منی

11. صبر از آن صبر کرد شکر شکر تو دید

12. فقر از آن فخر شد کز تو شود او غنی

13. گاه منم بر درت حلقه در می‌زنم

14. گاه تویی در برم حلقه دل می‌زنی

15. باد صبا سوی عشق این دو رسالت ببر

16. تا شوم از سعی تو پاک ز تردامنی

17. هست مرا همچو نی وام کمر بستنی

18. هست تو را همچو نی وام شکر دادنی

19. ای دل در ما گریز از من و ما محو شو

20. زانک بریدی ز ما گر نبری از منی

21. دانه شیرین به سنگ گفت چو من بشکنم

22. مغز نمایم ولیک وای چو تو بشکنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران
* گوارا کرد بر من چاه را از قیمت افتادن
شعر کامل
صائب تبریزی
* عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
* که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
شعر کامل
حافظ
* شکنج زلف پریشان به دست باد مده
* مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
شعر کامل
حافظ