مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3094

1. بگو به جان مسافر ز رنج‌ها چونی

2. ز رنج‌های جهان و ز رنج ما چونی

3. تو همچو عیسی و اندیشه‌ها جهودانند

4. ز مکر و فعل جهودان بگو مرا چونی

5. ز دشمنان و ز بیگانگان زیانت نیست

6. که از دو چشم تو دورند ز آشنا چونی

7. ایا کسی که خوشی با وفا و صحبت خلق

8. بپرسمت ز وفاهای بی‌وفا چونی

9. تو همچو مرغ ز باز اجل گریزانی

10. ز ترس و جهد بریدن در این هوا چونی

11. اجل حیات توست ار چه صورتش مرگست

12. اگر نه غافلی از وی گریزپا چونی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی
* تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
* که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد
شعر کامل
حافظ
* مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر
* زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
شعر کامل
خاقانی