مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3125

1. بتا گر مرا تو ببینی ندانی

2. به جان لاله زارم به رخ زعفرانی

3. بدادم به تو دل مرا توبه از دل

4. سپارم به تو جان که جان را تو جانی

5. هزاران نشان بد ز آه و ز اشکم

6. کنون رفت کارم گذشت از نشانی

7. تو شاه عظیمی که در دل مقیمی

8. تو آب حیاتی که در تن روانی

9. تو هم غیب بینی تو هم نازنینی

10. نگفتند هرگز تو را لن ترانی

11. چو سرجوش کردی چه روپوش کردی

12. تو روپوش می‌کن که پنهان نمانی

13. زهی تلخ مرگی چو بی‌تو زید جان

14. چو پیش تو میرم زهی زندگانی

15. از این جان ظاهر به جان آمدم من

16. کز این جان ظاهر شود جان نهانی

17. میان دو جان مانده بودیم حیران

18. که می‌گفت اینی که می‌گفت آنی

19. یکی جان جنت یکی جان دوزخ

20. یکی جان ظلمت یکی جان عیانی

21. چه جنت چه دوزخ تویی شاه برزخ

22. بخوانی بخوانی برانی برانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نسوزد برنیاید بوی عود
* پخته داند کاین سخن با خام نیست
شعر کامل
سعدی
* من همان روز دل و صبر به یغما دادم
* که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
شعر کامل
سعدی
* حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد
* علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند
شعر کامل
سعدی