مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 359

1. در این جو دل چو دولاب خرابست

2. که هر سویی که گردد پیشش آبست

3. وگر تو پشت سوی آب داری

4. به پیش روت آب اندر شتابست

5. چگونه جان برد سایه ز خورشید

6. که جان او به دست آفتابست

7. اگر سایه کند گردن درازی

8. رخ خورشید آن دم در نقابست

9. زهی خورشید کاین خورشید پیشش

10. چو سیماب از خطر در اضطرابست

11. چو سیماب‌ست مه بر کف مفلوج

12. بجز یک شب دگر در انسکابست

13. به هر سی شب دو شب جمع‌ست و لاغر

14. دگر فرقت کشد فرقت عذابست

15. اگر چه زار گردد تازه روی‌ست

16. ضحوکی عاشقان را خوی و دابست

17. زید خندان بمیرد نیز خندان

18. که سوی بخت خندانش ایابست

19. خمش کن زانک آفات بصیرت

20. همیشه از سؤالست و جوابست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روی از خدا به هر چه کنی شرک خالصست
* توحید محض کز همه رو در خدا کنیم
شعر کامل
سعدی
* قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند
* میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم
شعر کامل
سعدی
* ذوق پاکان زخم و مستی نیست
* جاه نیکان به کبر و هستی نیست
شعر کامل
اوحدی