مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 42

1. کار تو داری صنما قدر تو باری صنما

2. ما همه پابسته تو شیر شکاری صنما

3. دلبر بی‌کینه ما شمع دل سینه ما

4. در دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما

5. ذره به ذره بر تو سجده کنان بر در تو

6. چاکر و یاری گر تو آه چه یاری صنما

7. هر نفسی تشنه ترم بسته جوع البقرم

8. گفت که دریا بخوری گفتم کری صنما

9. هر کی ز تو نیست جدا هیچ نمیرد به خدا

10. آنگه اگر مرگ بود پیش تو باری صنما

11. نیست مرا کار و دکان هستم بی‌کار جهان

12. زان که ندانم جز تو کارگزاری صنما

13. خواه شب و خواه سحر نیستم از هر دو خبر

14. کیست خبر چیست خبر روزشماری صنما

15. روز مرا دیدن تو شب غم ببریدن تو

16. از تو شبم روز شود همچو نهاری صنما

17. باغ پر از نعمت من گلبن بازینت من

18. هیچ ندید و نبود چون تو بهاری صنما

19. جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی

20. باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنما

21. فلسفیک کور شود نور از او دور شود

22. زو ندمد سنبل دین چونک نکاری صنما

23. فلسفی این هستی من عارف تو مستی من

24. خوبی این زشتی آن هم تو نگاری صنما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
* کی از سپند سوخته گردد صدا بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* برف پیری می‌نشیند بر سرم
* همچنان طبعم جوانی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* از لاله همی لعل کند کبک دری پر
* وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
شعر کامل
فرخی سیستانی