مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 435

1. هر کی بالاست مر او را چه غمست

2. هر کی آن جاست مر او را چه غمست

3. که از این سو همه جان‌ست و حیات

4. که از این سو همه لطف و کرمست

5. خود از این سو که نه سویست و نه جا

6. قدم اندر قدم اندر قدم‌ست

7. این عدم خود چه مبارک جایست

8. که مددهای وجود از عدمست

9. همه دل‌ها نگران سوی عدم

10. این عدم نیست که باغ ارمست

11. این همه لشکر اندیشه دل

12. ز سپاهان عدم یک علمست

13. ز تو تا غیب هزاران سال‌ست

14. چو روی از ره دل یک قدمست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
* این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
شعر کامل
حافظ
* خاک شد دیدۀ غمدیدۀ مجنون و هنوز
* چشم جان جانب لیلی نگرانست او را
شعر کامل
جامی
* بجای سخن گر بتو جان فرستم
* چنان دان که زیره بکرمان فرستم
شعر کامل
سیف فرغانی