غزل شمارهٔ 482
1. برات عاشق نو کن رسید روز برات
2. زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات
3. برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال
4. چو این و آن نبود هست نوبت حسرات
5. به باغهای حقایق برات دوست رسید
6. ز تخته بند زمستان شکوفه یافت نجات
7. چو طوطیان خبر قند دوست آوردند
8. ز دشت و کوه برویید صد هزار نبات
9. دو شادیست عروسان باغ را امروز
10. وفات در بگشاد و خریف یافت وفات
11. بیا که نور سماوات خاک را آراست
12. شکوفه نور حقست و درخت چون مشکات
13. جهان پر از خضر سبزپوش دانی چیست
14. که جوش کرد ز خاک و درخت آب حیات
15. ز لامکان برسیدست حور سوی ملک
16. ز بیجهت برسیدست خلد سوی جهات
17. طیور نعره ارنی همیزنند چرا
18. که طور یافت ربیع و کلیم جان میقات
19. به باغ آی و قیامت ببین و حشر عیان
20. که رعد نفخه صور آمد و نشور موات
21. اذان فاخته دیدیم و قامت اشجار
22. خموش کن که سخن شرط نیست وقت صلات
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده