مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 640

1. تا باد سعادت ز محمد خبر افکند

2. زان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکند

3. از حال گدا نیست عجب گر شود او پست

4. تیغ غم تو از سر صد شاه سر افکند

5. روزی پسر ادهم اندر پی آهو

6. مانند فلک مرکب شبدیز برافکند

7. دادیش یکی شربت کز لذت و بویش

8. مستیش به سر برشد و از اسب درافکند

9. گفتند همه کس به سر کوی تحیر

10. مسکین پسر ادهم تاج و کمر افکند

11. از نام تو بود آنک سلیمان به یکی مرغ

12. در ملکت بلقیس شکوه و ظفر افکند

13. از یاد تو بود آنک محمد به اشارت

14. غوغای دو نیمه شدن اندر قمر افکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیا و اشک مرا چاره کن که همچو حباب
* بروی آب بود منزلی که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
* جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است
شعر کامل
حافظ
* حیف فرهاد که با آنهمه شیرین کاری
* شد به خواب عدم از تلخی افسانه عشق
شعر کامل
صائب تبریزی