مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 694

1. آن کز دهن تو رنگ دارد

2. انصاف که رزق تنگ دارد

3. وان کس که جدل ببست با تو

4. با عمر عزیز جنگ دارد

5. ماهی که بیافت آب حیوان

6. بر خشک چرا درنگ دارد

7. در آینه عکس قیصر روم

8. گر نیست بدانک زنگ دارد

9. در قدس دلت چو خوک دیدی

10. ملک قدست فرنگ دارد

11. ما را باری نگار خوش قول

12. اندر بر خود چو چنگ دارد

13. زان زخمه او همیشه این چنگ

14. پس تن تن و بس ترنگ دارد

15. هر ذره که پای کوفت با ما

16. از مشرق چرخ ننگ دارد

17. هر جان که در این روش بلنگد

18. جان تو که عذر لنگ دارد

19. زیرا کاین بحر بس کریمست

20. آن نیست که او نهنگ دارد

21. سگ طبع کسی که با چنین شیر

22. او سرکشی پلنگ دارد

23. سنگین جانی که با چنین لعل

24. سودای کلوخ و سنگ دارد

25. خامش کن و جاه گفت کم جوی

26. کاین جاه مزاج بنگ دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
* فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت
شعر کامل
حافظ
* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* آفتاب آهسته بگذارد در این غمخانه پای
* تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری