غزل شمارهٔ 733
1. ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
2. مو به موی ما بدان سر جعفر طیار باد
3. ذرهها بر آفتابت هر زمان بر میزنند
4. هر که این بر خورد از تو از تو برخوردار باد
5. هر کجا یک تار مویت بر هوس سر مینهد
6. تار ما را پود باد و پود ما را تار باد
7. در بیابان غم از دوری دارالملک وصل
8. چند غم بردار بودستم که غم بر دار بود
9. خار مسکینی که هر دم طعنه گل میکشد
10. خواجه گلزار باد و از حسد گل زار باد
11. گل پرستان چمن را دشمن مخفیست مار
12. این چمن بیمار باد و دشمنش بیمار باد
13. چونک غمخواری نباشد سخت دشوارست غم
14. همنشین غمخوار باد و بعد از این غم خوار باد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده