مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 754

1. می‌خرامد آفتاب خوبرویان ره کنید

2. روی‌ها را از جمال خوب او چون مه کنید

3. مردگان کهنه را رویش دو صد جان می‌دهد

4. عاشقان رفته را از روی او آگه کنید

5. از کف آن هر دو ساقی چشم او و لعل او

6. هر زمانی می خورید و هر زمانی خه کنید

7. جانب صحرای رویش طرفه چاهی گفته‌اند

8. قصد آن صحرا کنید و نیت آن چه کنید

9. نک نشان روشنی در خیمه‌ها تابان شدست

10. گوش اسبان را به سوی خیمه و خرگه کنید

11. آستان خرگهش شد کهربای عاشقان

12. عاشقان لاغر تن خود را چو برگ که کنید

13. در خمار چشم مستش چشم‌ها روشن کنید

14. وز برای چشم بد را ناله و آوه کنید

15. شاه جان‌ها شمس تبریزیست و این دم آن اوست

16. رخ بدو آرید و خود را جمله مات شه کنید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد غنچهٔ دل از نفس ما شکفته شد
* هر جا که چون نسیم سحر پا گذاشتیم
شعر کامل
رهی معیری
* نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
* به آتش می رود این غافلان از راه آب آخر
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر من ای صیاد چون امروز اگر خواهد گذشت
* جز پری از من نخواهی دید فردا در قفس
شعر کامل
هاتف اصفهانی