مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 791

1. این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید

2. چون صفیری و ندایی ز سوی غیب شنید

3. آن مراد همه عالم چه فرستاد رسول

4. که بیا جانب ما چون نپرد جان مرید

5. بپرد جانب بالا چو چنان بال بیافت

6. بدرد جامه تن را چو چنان نامه رسید

7. چه کمندست که پر می‌کشد این جان‌ها را

8. چه ره است آن ره پنهان که از آن راه کشید

9. رحمتش نامه فرستاد که این جا بازآ

10. که در آن تنگ قفس جان تو بسیار طپید

11. لیک در خانه بی‌در تو چو مرغی بی‌پر

12. این کند مرغ هوا چونک به چستی افتید

13. بی قراریش گشاید در رحمت آخر

14. بر در و سقف همی‌کوب پر اینست کلید

15. تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن

16. که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید

17. هر چه بالا رود ار کهنه بود نو گردد

18. هر نوی کید این جا شود از دهر قدید

19. هین خرامان رو در غیب سوی پس منگر

20. فی امان الله کان جا همه سودست و مزید

21. هله خاموش برو جانب ساقی وجود

22. که می پاک ویت داد در این جام پلید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی
* من دوش نام دیگرت کردم که درد بی‌دوا
شعر کامل
مولوی
* اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون
* این گل از دامن صحرای دل آید بیرون
شعر کامل
صائب تبریزی
* آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی
* وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
شعر کامل
سعدی