مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 808

1. عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

2. همه از نرگس مخمور تو خمار شدند

3. دست و پاشان تو شکستی چو نه پا ماند و نه دست

4. پر گشادند و همه جعفر طیار شدند

5. اهل دینار کجا امت دیدار کجا

6. گر چه دینار بشد لایق دیدار شدند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم آخر که مررا عمر به سر می‌آید
* گر تو آیی به سرم عمر دگر می‌آید
شعر کامل
هلالی جغتایی
* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
* و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست
شعر کامل
محتشم کاشانی