مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 81

1. ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را

2. آن راه زن دل را آن راه بر دین را

3. زان می که ز دل خیزد با روح درآمیزد

4. مخمور کند جوشش مر چشم خدابین را

5. آن باده انگوری مر امت عیسی را

6. و این باده منصوری مر امت یاسین را

7. خم‌ها است از آن باده خم‌ها است از این باده

8. تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را

9. آن باده بجز یک دم دل را نکند بی‌غم

10. هرگز نکشد غم را هرگز نکند کین را

11. یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر

12. جانم به فدا باشد این ساغر زرین را

13. این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد

14. آن را که براندازد او بستر و بالین را

15. زنهار که یار بد از وسوسه نفریبد

16. تا نشکنی از سستی مر عهد سلاطین را

17. گر زخم خوری بر رو رو زخم دگر می‌جو

18. رستم چه کند در صف دسته گل و نسرین را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چیست فزون از دو جهان شهر عشق
* بهتر از این شهر و دیاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* بی تو حرامست به خلوت نشست
* حیف بود در به چنین روی بست
شعر کامل
سعدی