مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 822

1. عشق اکنون مهربانی می‌کند

2. جان جان امروز جانی می‌کند

3. در شعاع آفتاب معرفت

4. ذره ذره غیب دانی می‌کند

5. کیمیای کیمیاسازست عشق

6. خاک را گنج معانی می‌کند

7. گاه درها می‌گشاید بر فلک

8. گه خرد را نردبانی می‌کند

9. گه چو صهبا بزم شادی می‌نهد

10. گه چو دریا درفشانی می‌کند

11. گه چو روح الله طبیبی می‌شود

12. گه خلیلش میزبانی می‌کند

13. اعتمادی دارد او بر عشق دوست

14. گر سماع لن ترانی می‌کند

15. اندر این طوفان که خونست آب او

16. لطف خود را نوح ثانی می‌کند

17. بانگ انانستعین ما شنید

18. لطف و داد و مستعانی می‌کند

19. چون قرین شد عشق او با جان‌ها

20. مو به مو صاحب قرانی می‌کند

21. ارمغان‌های غریب آورده است

22. قسمت آن ارمغانی می‌کند

23. هر که می‌بندد ره عشاق را

24. جاهلی و قلتبانی می‌کند

25. سرنگون اندررود در آب شور

26. هر که چون لنگر گرانی می‌کند

27. تا چه خوردست این دهان کز ذوق آن

28. اقتضای بی‌زبانی می‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
* بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شعر کامل
حافظ
* شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
* دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ
* گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
* بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی