مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 883

1. جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد

2. این دو که هر دو یکیست جز که همان یک مباد

3. فرد چرا شد عدد از سبب خوی بد

4. ز آتش بادی بزاد در سر ما رفت باد

5. گشت جدا موج‌ها گر چه بد اول یکی

6. از سبب باد بود آنک جدایی بزاد

7. جام دوی درشکن باده مده باد را

8. چون دو شود پادشاه شهر رود در فساد

9. روز فضیلت گرفت زانک یکی شمع داشت

10. هر طرفی شب ز عجز شمع و چراغی نهاد

11. گر چه ز رب العباد هر نفسی رحمتست

12. کی بود آن دم که رب ماند و فانی عباد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کبوتری که نیاید به زیر پنجهٔ شاه
* سرش ز دست قضا پایمال شاهین باد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
* کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
شعر کامل
حافظ
* عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
* در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
شعر کامل
خواجوی کرمانی