مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 900

1. بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد

2. ولی مکش تو چو تیرش که از کمان بگریزد

3. چه نقش‌ها که ببازد چه حیله‌ها که بسازد

4. به نقش حاضر باشد ز راه جان بگریزد

5. بر آسمانش بجویی چو مه ز آب بتابد

6. در آب چونک درآیی بر آسمان بگریزد

7. ز لامکانش بخوانی نشان دهد به مکانت

8. چو در مکانش بجویی به لامکان بگریزد

9. نه پیک تیزرو اندر وجود مرغ گمانست

10. یقین بدان که یقین وار از گمان بگریزد

11. از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

12. که آن نگار لطیفم از این و آن بگریزد

13. گریزپای چو بادم ز عشق گل نه گلی که

14. ز بیم باد خزانی ز بوستان بگریزد

15. چنان گریزد نامش چو قصد گفتن بیند

16. که گفت نیز نتانی که آن فلان بگریزد

17. چنان گریزد از تو که گر نویسی نقشش

18. ز لوح نقش بپرد ز دل نشان بگریزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز شرم روی تو در باغ وقت گل چیدن
* گل آب گردد و از دست باغبان بچکد
شعر کامل
اوحدی
* ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
* هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ
* بر خاک شهیدان تو خار است علامت
شعر کامل
هاتف اصفهانی