مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 917

1. به یارکان صفا جز می صفا مدهید

2. چو می‌دهید بدیشان جدا جدا مدهید

3. در این چنین قدح آمیختن حرام بود

4. به عاشقان خدا جز می خدا مدهید

5. برهنگان ره از آفتاب جامه کنید

6. برهنگان ره عشق را قبا مدهید

7. چو هیچ باد صبایی به گردشان نرسد

8. به جانشان خبر از وعده صبا مدهید

9. به بوی وصل اگر عاشقی قرار گرفت

10. بهانه را نپذیرم بهانه‌ها مدهید

11. شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق

12. مرا قرار نباشد به بو مرا مدهید

13. شراب آتش و ما زاده‌ایم از آتش

14. اگر حریف شناسید جز به ما مدهید

15. برای زخم چنین غازیان بود مرهم

16. کسی که درد ندارد بدو دوا مدهید

17. چو تاج مفخر تبریز شمس دین آمد

18. لقای هر دو جهان جز بدان لقا مدهید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو
* دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم
شعر کامل
عطار
* فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
* تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر کامل
حافظ
* او را به چشم پاک توان دید چون هلال
* هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
شعر کامل
حافظ