غزل شمارهٔ 921
1. سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کند
2. ز گوهر و لب دریا زبان حجاب کند
3. بیان حکمت اگر چه شگرف مشعله ایست
4. ز آفتاب حقایق بیان حجاب کند
5. جهان کفست و صفات خداست چون دریا
6. ز صاف بحر کف این جهان حجاب کند
7. همیشکاف تو کف را که تا به آب رسی
8. به کف بحر بمنگر که آن حجاب کند
9. ز نقشهای زمین و ز آسمان مندیش
10. که نقشهای زمین و زمان حجاب کند
11. برای مغز سخن قشر حرف را بشکاف
12. که زلفها ز جمال بتان حجاب کند
13. تو هر خیال که کشف حجاب پنداری
14. بیفکنش که تو را خود همان حجاب کند
15. نشان آیت حقست این جهان فنا
16. ولی ز خوبی حق این نشان حجاب کند
17. ز شمس تبریز ار چه قرضه ایست وجود
18. قراضه ایست که جان را ز کان حجاب کند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده