مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 944

1. به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید

2. حدیث عشق شکرریز جان فزا گوید

3. اگر ز رنگ رخ یار ما خبر دارد

4. ز لاله زار و ز نسرین و گل چرا گوید

5. ز راه غیرت گوید که تا بپوشاند

6. رها کند سر چشمه حدیث پا گوید

7. که پاره پاره به تدریج ذره که گردد

8. فنا شود که اگر تند و بر ولا گوید

9. کهی که ذره بود پیش او دو صد که قاف

10. دوان دوان شود آن دم که او بیا گوید

11. چو گوش کوه شنید آن بیای فرخ او

12. به سر بیاید و لبیک را دو تا گوید

13. به حق گلشن اقبال کاندر او مستی

14. چو گل خموش که تا بلبلت ثنا گوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
* که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد
شعر کامل
حافظ
* هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
* از فیض وفا، مهر گیاهی شد و برخاست
شعر کامل
حزین لاهیجی
* روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
* در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست
شعر کامل
حافظ