مولوی_مثنوی معنویدفتر اول (فهرست)

شماره 161 - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار

1. گفت پیغامبر که اصحابی نجوم

2. ره‌روان را شمع و شیطان را رجوم

3. هر کسی را گر بدی آن چشم و زور

4. کو گرفتی ز آفتاب چرخ نور

5. کی ستاره حاجتستی ای ذلیل

6. که بدی بر نور خورشید او دلیل

7. ماه می‌گوید به خاک و ابر و فی

8. من بشر بودم ولی یوحی الی

9. چون شما تاریک بودم در نهاد

10. وحی خورشیدم چنین نوری بداد

11. ظلمتی دارم به نسبت با شموس

12. نور دارم بهر ظلمات نفوس

13. زان ضعیفم تا تو تابی آوری

14. که نه مرد آفتاب انوری

15. همچو شهد و سرکه در هم بافتم

16. تا سوی رنج جگر ره یافتم

17. چون ز علت وا رهیدی ای رهین

18. سرکه را بگذار و می‌خور انگبین

19. تخت دل معمور شد پاک از هوا

20. بین که الرحمن علی العرش استوی

21. حکم بر دل بعد ازین بی واسطه

22. حق کند چون یافت دل این رابطه

23. این سخن پایان ندارد زید کو

24. تا دهم پندش که رسوایی مجو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر
* زانکه جای خواب مستان گوشهٔ محراب نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی