مولوی_مثنوی معنویدفتر سوم (فهرست)

شماره 31 - وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی

1. وا مگردان هیچ ازینها دم مزن

2. تا نیاید بر من و تو صد حزن

3. عاقبت پیدا شود آثار این

4. چون علامتها رسید ای نازنین

5. در زمان از سوی میدان نعره‌ها

6. می‌رسید از خلق و پر می‌شد هوا

7. شاه از آن هیبت برون جست آن زمان

8. پابرهنه کین چه غلغلهاست هان

9. از سوی میدان چه بانگست و غریو

10. کز نهیبش می‌رمد جنی و دیو

11. گفت عمران شاه ما را عمر باد

12. قوم اسرائیلیانند از تو شاد

13. از عطای شاه شادی می‌کنند

14. رقص می‌آرند و کفها می‌زنند

15. گفت باشد کین بود اما ولیک

16. وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
* که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
شعر کامل
حافظ
* کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی
* شوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
* بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها
شعر کامل
سعدی