شماره 72 - مضطرب شدن فقیر نذر کرده بکندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت
1. پنج روز آن باد امرودی نریخت
2. ز آتش جوعش صبوری میگریخت
3. بر سر شاخی مرودی چند دید
4. باز صبری کرد و خود را وا کشید
5. باد آمد شاخ را سر زیر کرد
6. طبع را بر خوردن آن چیر کرد
7. جوع و ضعف و قوت جذب و قضا
8. کرد زاهد را ز نذرش بیوفا
9. چونک از امرودبن میوه سکست
10. گشت اندر نذر وعهد خویش سست
11. هم درآن دم گوشمال حق رسید
12. چشم او بگشاد و گوش او کشید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده