مولوی_مثنوی معنویدفتر سوم (فهرست)

شماره 81 - صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقه‌ها می‌ساخت از سال کردن با این نیت کی صبر از سال موجب فرج باشد

1. رفت لقمان سوی داود صفا

2. دید کو می‌کرد ز آهن حلقه‌ها

3. جمله را با همدگر در می‌فکند

4. ز آهن پولاد آن شاه بلند

5. صنعت زراد او کم دیده بود

6. درعجب می‌ماند وسواسش فزود

7. کین چه شاید بود وا پرسم ازو

8. که چه می‌سازی ز حلقه تو بتو

9. باز با خود گفت صبر اولیترست

10. صبر تا مقصود زوتر رهبرست

11. چون نپرسی زودتر کشفت شود

12. مرغ صبر از جمله پران‌تر بود

13. ور بپرسی دیرتر حاصل شود

14. سهل از بی صبریت مشکل شود

15. چونک لقمان تن بزد هم در زمان

16. شد تمام از صنعت داود آن

17. پس زره سازید و در پوشید او

18. پیش لقمان کریم صبرخو

19. گفت این نیکو لباسست ای فتی

20. درمصاف و جنگ دفع زخم را

21. گفت لقمان صبر هم نیکو دمیست

22. که پناه و دافع هر جا غمیست

23. صبر را با حق قرین کرد ای فلان

24. آخر والعصر را آگه بخوان

25. صد هزاران کیمیا حق آفرید

26. کیمیایی همچو صبر آدم ندید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
* هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکاریم یکسر همه پیش مرگ
* سری زیر تاج و سری زیر ترگ
شعر کامل
فردوسی
* درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
* زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
شعر کامل
حافظ