مولوی_مثنوی معنویدفتر پنجم (فهرست)

شماره 119 - دانستن شیخ ضمیر سایل را بی گفتن و دانستن قدر وام وام‌داران بی گفتن کی نشان آن باشد کی اخرج به صفاتی الی خلقی

1. حاجت خود گر نگفتی آن فقیر

2. او بدادی و بدانستی ضمیر

3. آنچ در دل داشتی آن پشت‌خم

4. قدر آن دادی بدو نه بیش و کم

5. پس بگفتندی چه دانستی که او

6. این قدر اندیشه دارد ای عمو

7. او بگفتی خانهٔ دل خلوتست

8. خالی از کدیه مثال جنتست

9. اندرو جز عشق یزدان کار نیست

10. جز خیال وصل او دیار نیست

11. خانه را من روفتم از نیک و بد

12. خانه‌ام پرست از عشق احد

13. هرچه بینم اندرو غیر خدا

14. آن من نبود بود عکس گدا

15. گر در آبی نخل یا عرجون نمود

16. جز ز عکس نخلهٔ بیرون نبود

17. در تگ آب ار ببینی صورتی

18. عکس بیرون باشد آن نقش ای فتی

19. لیک تا آب از قذی خالی شدن

20. تنقیه شرطست در جوی بدن

21. تا نماند تیرگی و خس درو

22. تا امین گردد نماید عکس رو

23. جز گلابه در تنت کو ای مقل

24. آب صافی کن ز گل ای خصم دل

25. تو بر آنی هر دمی کز خواب و خور

26. خاک ریزی اندرین جو بیشتر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
* شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
شعر کامل
حافظ
* باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
* بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
شعر کامل
حافظ
* ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
* چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
شعر کامل
حافظ