مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 128 - آمدن نایب قاضی میان بازار و خریداری کردن صندوق را از جوحی الی آخره

1. نایب آمد گفت صندوقت به چند

2. گفت نهصد بیشتر زر می‌دهند

3. من نمی‌آیم فروتر از هزار

4. گر خریداری گشا کیسه بیار

5. گفت شرمی دار ای کوته‌نمد

6. قیمت صندوق خود پیدا بود

7. گفت بی‌ریت شری خود فاسدیست

8. بیع ما زیر گلیم این راست نیست

9. بر گشایم گر نمی‌ارزد مخر

10. تا نباشد بر تو حیفی ای پدر

11. گفت ای ستار بر مگشای راز

12. سرببسته می‌خرم با من بساز

13. ستر کن تا بر تو ستاری کنند

14. تا نبینی آمنی بر کس مخند

15. بس درین صندوق چون تو مانده‌اند

16. خوش را اندر بلا بنشانده‌اند

17. آنچ بر تو خواه آن باشد پسند

18. بر دگر کس آن کن از رنج و گزند

19. زانک بر مرصاد حق واندر کمین

20. می‌دهد پاداش پیش از یوم دین

21. آن عظیم العرش عرش او محیط

22. تخت دادش بر همه جانها بسیط

23. گوشهٔ عرشش به تو پیوسته است

24. هین مجنبان جز بدین و داد دست

25. تو مراقب باش بر احوال خویش

26. نوش بین در داد و بعد از ظلم نیش

27. گفت آری اینچ کردم استم است

28. لیک هم می‌دان که بادی اظلم است

29. گفت نایب یک به یک ما بادییم

30. با سواد وجه اندر شادییم

31. هم‌چو زنگی کو بود شادان و خوش

32. او نبیند غیر او بیند رخش

33. ماجرا بسیار شد در من یزید

34. داد صد دینار و آن از وی خرید

35. هر دمی صندوقیی ای بدپسند

36. هاتفان و غیبیانت می‌خرند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سان‌ گوی کردم دل که دیدم آن صنم دارد
* زسنبل زلف چون چوگان و ازگل چهره چون میدان
شعر کامل
امیر معزی
* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز
* باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز
شعر کامل
خواجوی کرمانی