مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 138 - رجوع کردن بدان قصه کی شاه‌زاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت

1. قصه کوته کن که رای نفس کور

2. برد او را بعد سالی سوی گور

3. شاه چون از محو شد سوی وجود

4. چشم مریخیش آن خون کرده بود

5. چون به ترکش بنگرید آن بی‌نظیر

6. دید کم از ترکشش یک چوبه تیر

7. گفت کو آن تیر و از حق باز جست

8. گفت که اندر حلق او کز تیر تست

9. عفو کرد آن شاه دریادل ولی

10. آمده بد تیر اه بر مقتلی

11. کشته شد در نوحهٔ او می‌گریست

12. اوست جمله هم کشنده و هم ولیست

13. ور نباشد هر دو او پس کل نیست

14. هم کشندهٔ خلق و هم ماتم‌کنیست

15. شکر می‌کرد آن شهید زردخد

16. کان بزد بر جسم و بر معنی نزد

17. جسم ظاهر عاقبت خود رفتنیست

18. تا ابد معنی بخواهد شاد زیست

19. آن عتاب ار رفت هم بر پوست رفت

20. دوست بی‌آزار سوی دوست رفت

21. گرچه او فتراک شاهنشه گرفت

22. آخر از عین الکمال او ره گرفت

23. و آن سوم کاهل‌ترین هر سه بود

24. صورت و معنی به کلی او ربود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی
* ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
* از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
شعر کامل
حافظ
* بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار
* روز فراق را که نهد در شمار عمر
شعر کامل
حافظ