مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 71 - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم

1. اشکش از دیده بجست و گفت او

2. با همه آن شاه شیرین‌نام کو

3. گفت آن سالوس زراق تهی

4. دام گولان و کمند گمرهی

5. صد هزاران خام ریشان هم‌چو تو

6. اوفتاده از وی اندر صد عتو

7. گر نبینیش و سلامت وا روی

8. خیر تو باشد نگردی زو غوی

9. لاف‌کیشی کاسه‌لیسی طبل‌خوار

10. بانگ طبلش رفته اطراف دیار

11. سبطیند این قوم و گوساله‌پرست

12. در چنین گاوی چه می‌مالند دست

13. جیفة اللیلست و بطال النهار

14. هر که او شد غرهٔ این طبل‌خوار

15. هشته‌اند این قوم صد علم و کمال

16. مکر و تزویری گرفته کینست حال

17. آل موسی کو دریغا تاکنون

18. عابدان عجل را ریزند خون

19. شرع و تقوی را فکنده سوی پشت

20. کو عمر کو امر معروفی درشت

21. کین اباحت زین جماعت فاش شد

22. رخصت هر مفسد قلاش شد

23. کو ره پیغامبری و اصحاب او

24. کو نماز و سبحه و آداب او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
* در بند آن مباش که مضمون نمانده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست
* دیر سالست که من بلبل این بستانم
شعر کامل
سعدی