مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 81 - حکایت اشتر و گاو و قج که در راه بند گیاه یافتند هر یکی می‌گفت من خورم

1. اشتر و گاو و قجی در پیش راه

2. یافتند اندر روش بندی گیاه

3. گفت قج بخش ار کنیم این را یقین

4. هیچ کس از ما نگردد سیر ازین

5. لیک عمر هرکه باشد بیشتر

6. این علف اوراست اولی گو بخور

7. که اکابر را مقدم داشتن

8. آمدست از مصطفی اندر سنن

9. گرچه پیران را درین دور لئام

10. در دو موضع پیش می‌دارند عام

11. یا در آن لوتی که آن سوزان بود

12. یا بر آن پل کز خلل ویران بود

13. خدمت شیخی بزرگی قایدی

14. عام نارد بی‌قرینهٔ فاسدی

15. خیرشان اینست چه بود شرشان

16. قبحشان را باز دان از فرشان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی دانم چه خصمی با نوای بلبلان دارد
* که شبنم هر سحر در گوش گل سیماب می ریزد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی
* نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد
* چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی