شماره 87 - مبالغه کردن موش در لابه و زاری و وصلت جستن از چغز آبی
1. گفت کای یار عزیز مهرکار
2. من ندارم بیرخت یکدم قرار
3. روز نور و مکسب و تابم توی
4. شب قرار و سلوت و خوابم توی
5. از مروت باشد ار شادم کنی
6. وقت و بیوقت از کرم یادم کنی
7. در شبانروزی وظیفهٔ چاشتگاه
8. راتبه کردی وصال ای نیکخواه
9. من بدین یکبار قانع نیستم
10. در هوایت طرفه انسانیستم
11. پانصد استسقاستم اندر جگر
12. با هر استسقا قرین جوع البقر
13. بینیازی از غم من ای امیر
14. ده زکات جاه و بنگر در فقیر
15. این فقیر بیادب نا درخورست
16. لیک لطف عام تو زان برترست
17. مینجوید لطف عام تو سند
18. آفتابی بر حدثها میزند
19. نور او را زان زیانی نابده
20. وان حدث از خشکیی هیزم شده
21. تا حدث در گلخنی شد نور یافت
22. در در و دیوار حمامی بتافت
23. بود آلایش شد آرایش کنون
24. چون برو بر خواند خورشید آن فسون
25. شمس هم معدهٔ زمین را گرم کرد
26. تا زمین باقی حدثها را بخورد
27. جزو خاکی گشت و رست از وی نبات
28. هکذا یمحو الاله السیئات
29. با حدث که بترینست این کند
30. کش نبات و نرگس و نسرین کند
31. تا به نسرین مناسک در وفا
32. حق چه بخشد در جزا و در عطا
33. چون خبیثان را چنین خلعت دهد
34. طیبین را تا چه بخشد در رصد
35. آن دهد حقشان که لا عین رات
36. که نگنجد در زبان و در لغت
37. ما کییم این را بیا ای یار من
38. روز من روشن کن از خلق حسن
39. منگر اندر زشتی و مکروهیم
40. که ز پر زهری چو مار کوهیم
41. ای که من زشت و خصالم جمله زشت
42. چون شوم گل چون مرا او خار کشت
43. نوبهار حسن گل ده خار را
44. زینت طاووس ده این مار را
45. در کمال زشتیم من منتهی
46. لطف تو در فضل و در فن منتهی
47. حاجت این منتهی زان منتهی
48. تو بر آر ای حسرت سرو سهی
49. چون بمیرم فضل تو خواهد گریست
50. از کرم گرچه ز حاجت او بریست
51. بر سر گورم بسی خواهد نشست
52. خواهد از چشم لطیفش اشک جست
53. نوحه خواهد کرد بر محرومیم
54. چشم خواهد بست از مظلومیم
55. اندکی زان لطفها اکنون بکن
56. حلقهای در گوش من کن زان سخن
57. آنک خواهی گفت تو با خاک من
58. برفشان بر مدرک غمناک من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده