ناصرخسروسفرنامه (فهرست)

بخش 42 - دریای قلزم

و از مصر چون به جانب مشرق روند به دریای قلزم رسند و قلزم شهری است بر کنار دریا که از مصر تا آن جا سی فرسنگ است. و این دریا شاخی است از دریای محیط که از عدن شکافته سوی شمال رود و چون به قلزم رسد ملاقی شود و گستسته و گویند عرض این خلیج دویست فرسنگ است.

میان خلیج و مصر کوه و بطابان است که در آن هیچ آب و نبات نیست، و هر که از مصر به مکه خواهد شد سوی مشرق باید شدن. چون به قلزم رسد دو راه باشد یکی برخشکی و یکی بر آب آن چه به راه خشک می‌رود به پانزده روز به مکه رود و آن بیابانی است که سیصد فرسنگ باشد و بیش تر قافله مصر بدان راه رود و اگر به راه دریا روند بیست روز روند به جار و جار شهرکی است از زمین حجاز بر لب دریا که از جار تا مدینه رسول صلی الله علیه و سلم سه روز راه است و از مدینه به مکه صد فرسنگ است و اگر کسی از جار بگذرد و همچنان به دریا رود به ساحل یمن رود و از آن جا به سواحل عدن سوی جنوب رود که میل سوی مغرب شود به زنگبار و حبشه رود و شرح آن به جای خود گفته شود.


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* صائب کسی به رتبه شعرم نمی رسد
* دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
شعر کامل
صائب تبریزی
* رنگ بر روی سهیل از عرق شرم نماند
* این چه رنگ است که آن سیب ز نخدان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی