ناصرخسروسفرنامه (فهرست)

بخش 79 - نزدیک من بدویان با اهل لحسا نزدیک باشند به بی‌دینی

و به لحسا چندان خرما باشد که ستوران را به خرما فربه کنند که وقت باشد که زیادت از هزار من به یک دینار بدهند، و چون از لحسا سوی شمال روند به هفت فرسنگی ناحیتی است که آن را قطیف می‌گویند و آن نیز شهری بزرگ است و نخیل بسیار دارد، وامیری عرب به در لحسا رفته بود و یک سال آن جا نشسته و از آن چهار باره که دارد یکی ستده و خیلی غارت کرد و چیزی به دست نداشته بود با ایشان و چون مرا بدید از روی نجوم پرسید که آیا من می‌خواهم که لحسا بگیرم توانم یا نه که ایشان بی دینند. من هرچه مصلحت بود می‌گفتم و نزدیک من هم بدویان با اهل لحسا نزدیک باشند به بی دینی که آن جا کس باشد که به یک سال آب بر دست نزند و این معنی که تقریر کردم از سر بصیرت گفتم نه چیزی از اراجیف که من نه ماه در میان ایشان بودم به یک دفعه نه به تفاریق و شیر که نمی توانستم خورد و از هرکجا آب خواستمی که بخوردم شیر بر من عرض کردندی و چون نستدمی و آب خواستمی گفتندی هرکجا آب بینی آب طلب کنی که آن کس را باشد که آب باشد وایشان همه عمر هرگز گرمابه ندیده بودند و نه آب روان.


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
* نرگس او که طبیب دل بیمار من است
شعر کامل
حافظ
* از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده‌اند
* جز آه اهل فضل به کیوان نمی‌رسد
شعر کامل
حافظ
* دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
* ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد
شعر کامل
سعدی