نصرالله منشی_کلیله و دمنهباب الزاهد والضیف (فهرست)

شمارهٔ 1 - باب زاهد و مهمان او

رای گفت برهمن را: شنودم مثل بدکردار متهور که درایذا غلو نماید، و چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد. اکنون بازگوید مثل آنکه پیشه خود بگذارد و حرفی دیگر اختیار کند، و چون از ضبط آن عاجز آید رجوع او بکار خود میسر نگردد و متحیر و متاسف فروماند.

برهمن جواب داد که: لکل عمل رجال؛ هر که از سمت موروث و هنر مکتسب اعراض نماید و خود را در کاری افگند که لایق حال او نباشد و موافق اصل او، لاشک در مقام تردد و تحیر افتد و تلهف و تحسر بیند و سودش ندارد و بازگشتن بکار او تیسیر نپذیرد، هرچند گفته‌اند که: الحرفة لاتنسی ولکن دقائقها تنسی. مرد باید که بر عرصه عمل خویش ثبات قدم برزد و بهر آرزو دست در شاخ تازه نزند و بجمال شکوفه و طراوت برگ آن فریفته نشود، چون بحلاوت ثمرت و یمن عاقبت واثق نتواند بود. قال النبی علیه الصلوة و السلم. من رزق من شیء فلیلزمه. و از امثال این مقدمه حکایت آن زاهد است. رای پرسید که: چگونه است آن؟

گفت:


بعدی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را
* به دوستی که نگوید بجز حکایت دوست
شعر کامل
سعدی
* بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
* سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
شعر کامل
سعدی