نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1003

1. ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من

2. بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من

3. چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور

4. منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من

5. از من و از خود مگو کز شرفِ یار من

6. نیست ملک را مجال در حرمِ یار من

7. مملکتِ جان و دل وقفِ غم‌ش کرده‌ام

8. عشق گواهی دهد بر خط و اقرارِ من

9. عشق مرا هرکسی تهمتِ دیگر نهد

10. بی‌خبر از من که چیست شیوه و هنجارِ من

11. با که توان گفت باز آن‌چه مرا کشف شد

12. زآن که نیارد کسی طاقتِ گفتارِ من

13. گر شود آگه که چیست در دلِ پر آتشم

14. جامه بسوزد چو پوست بر بدنِ زارِ من

15. هرکس از آن‌جا که اوست می‌نهدم تهمتی

16. هرچه بتر گو بگو کم غم و تیمارِ من

17. حاسدِ شوریده بخت گر غرضی می‌کند

18. نیست تفاوت مرا گو بکن انکارِ من

19. طرفه نباشد که خام عیب نزاری کند

20. سوخته داند که چیست آتش هموارِ من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همچون شقایقم دل خونین سیاه شد
* کان سرو نوبر آمده از بوستان برفت
شعر کامل
سعدی
* کرا گم شود راه آموزگار
* سزد گر جفا بیند از روزگار
شعر کامل
فردوسی
* با هیچ‌کس به کشتن من مشورت مکن
* ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی