نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1014

1. ای عشق تو از بدو کن در جان من

2. چشمی فکن بر دیده ی گریه گریان من

3. یک دم قدم بهر عیادت رنجه کن

4. شوری برآر از کلبه ی احزان من

5. تا مرده ای زنده کند احسان تو

6. یا روضه ای دیگر شود زندان من

7. در خون جانم بی گنه رفتن که چه

8. زنهار قصد جان مکن ای جان من

9. بدنامیی باشد که عاشق می کشی

10. بشنو نصیحت از من ای جانان من

11. از تو نمی دارم دریغ این نیم جان

12. زیرا که هم درد تو شد درمان من

13. هرچ آن نماید با تو از من آن تویی

14. با من همان گو هیچ دیگر زآن من

15. جانا به جانت کز پی جور و جفا

16. بی موجبی بر هم مزن پیمان من

17. باشد که بر من عاقبت رحم آوری

18. خشمت نگردد موجب خذلان من

19. بر لفظت ار نام نزاری بگذرد

20. دشواری هجران شود آسان من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهشتی روی من دارد به سویم گوشۀ چشمی
* ز نعمتهای جنّت قسمتم گردیده، بادامی
شعر کامل
حزین لاهیجی
* پای سرو بوستانی در گلست
* سرو ما را پای معنی در دلست
شعر کامل
سعدی
* بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
* بلک آتش در همه آفاق زد
شعر کامل
مولوی