نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1027

1. چون کنم برگ شکیبایی ندارم بیش ازین

2. یار شد در پرده و بر زد مرا بر در چنین

3. محرم رازی نه و یاری که پیغامی برد

4. من چنین بی یار محرم چند باشم بیش ازین

5. آدمم محروم از فردوس بیرون رانده یی

6. ای اگر خود را ببینم باز در خلدِ برین

7. دلبرا یک نکته بشنو از من و گر این سخن

8. راست می گویم بده انصاف این راز حزین

9. می توانی دست مسکینی گرفتن سر مپیچ

10. می توانی مهر ورزیدن منه بنیاد کین

11. چند باشم با فراقت هم رکاب و هم عنان

12. چند باشم با خیالت هم وثاق و هم نشین

13. با چو تو جانانه ای نبود عجب انصاف را

14. گر حسودم در عقب باشد رقیبم در کمین

15. دل ستان و دلنواز و دل ربای و دلفریب

16. چون تو معشوقی که دارد در همه روی زمین

17. کیست تا گوید به صاحب شُنعتِ ناقص وجود

18. هرزگویی هرزه کاری هرزه لافی هرزه چین

19. همچو مجنونی دگر در مسکرات الوجدِ نجد

20. گر ندید ستی بیا مسکین نزاری را ببین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* نبخشود بر حال پروانه شمع
* نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
شعر کامل
سعدی
* گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
* اول کسی که لاف محبت زند منم
شعر کامل
سعدی