نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1034

1. بی‌دوست این منم که به سر می‌برم چنین

2. جان می‌کنم به هرزه و خون می‌خورم چنین

3. در تنگ‌نایِ غارتِ عشق اوفتاده‌ام

4. زین ورطۀ مخاطره کی بگذرم چنین

5. امّیدِ واثق است که از لطفِ بی‌دریغ

6. در دستِ غم رها نکند داورم چنین

7. هم لطفِ او کند مگر از روی مرحمت

8. دفعِ بلا که می‌گذرد بر سرم چنین

9. هر روز دل به واقعه‌ ای مبتلا بود

10. مادام تا به چشمِ خرد بنگرم چنین

11. دل می‌برند و هیچ غم من نمی‌خورند

12. افسون همی‌ کنندم و دم می‌خورم چنین

13. مسکین نزاری از دلِ خود رأی در بلاست

14. دشمن به عزِّ و ناز چه می‌پرورم چنین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ره نیکمردان آزاده گیر
* چو استاده‌ای دست افتاده‌گیر
شعر کامل
سعدی
* رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
* گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
شعر کامل
حافظ
* سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
* بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
شعر کامل
حافظ