نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1054

1. بادِ بهار می وزد بادۀ خوش گوار کو

2. بویِ بنفشه می دَمَد ساقیِ گل عذار کو

3. پردۀ نام و ننگِ من در سرِ بانگِ چنگ شد

4. تا رگِ چنگ برکشد مطربِ پرده دار کو

5. تنگ و سبویِ باز بین دیگِ سه پایه واطلب

6. هر چه بود ز بیش و کم ماحضری بیار کو

7. هم به کنارم افکند کشتیِ می ز بحرِ غم

8. تا به میان در افکنم کشتیِ می کنار کو

9. نقدِ حیات صرف شد در سرِ نسیه ای مگر

10. تا به مرادِ دل رسد مهلتِ روزگار کو

11. نقدِ حیات مختصر در سرِ انتظار شد

12. حاصلِ یک نظر مرا زین همه انتظار کو

13. جان و دلم فدایِ او هر دو جهان برایِ او

14. یک دلِ باخبر کجا یک قدم استوار کو

15. باغ و سرا و بوستان اسب و قبا و سیم و زر

16. دولت و عزّت و شرف این همه هست یار کو

17. گفت پدر نزاریا بیش مده ز دست دل

18. گفتمش ای پدر مرا بیش و کم اختیار کو

19. گر چه ز کُنجِ عافیت باز برون نیامدی

20. با تو قرار داده ام لیک مرا قرار کو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
* شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را
شعر کامل
صائب تبریزی
* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* عالم دیگر به دست آور که در زیر فلک
* گر هزاران سال می مانی همین روز و شب است
شعر کامل
صائب تبریزی