نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1060

1. اگر در عالمِ غیبم دهی راه

2. شود بر من زبانِ خلق کوتاه

3. جزین کز خود برون آری تمامم

4. بحمدالله ندارم هیچ دل خواه

5. مرا از من اگر وا می ستانی

6. تو می مانی و بس الحمدلله

7. درآ تا من شوم از خانه بیرون

8. گدایی را نزیبد منصبِ شاه

9. به جز بر آستانِ دل ستانم

10. نمی خواهم محلّ و منصب و جاه

11. چه جایِ جاه و منصب پیر زالی

12. دو عالم را بسوزاند به یک آه

13. ز مبدا فطرتی دارند هر کس

14. که کس از فطرتِ خود نیست آگاه

15. به جنبِ مهرِ یارِ مهربانم

16. پشیزی بر نیاید مهر تا ماه

17. به خود نتوان سپردن ره به مقصد

18. دلالت باید ای خودبین درین راه

19. ترا هر دیده کز عینِ یقین دید

20. در آن دیده نگنجد شکّ و اشباه

21. همه هر چ از تو می آید فتوح است

22. در آیینِ نزاری نیست اکراه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم
* که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد
شعر کامل
حافظ
* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
* که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
شعر کامل
سعدی