نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 11

1. به سرنمی شود از روی شاهدان ما را

2. نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را

3. غلام سیم برانم که وقت دل بردن

4. به لطف در سخن آرند سنگ خارا را

5. به راستی که قبا بستن و خرامیدن

6. خوش آمده است ولیکن بلند بالا را

7. برو چو باز ندانی ترنج و دست آنجا

8. که یوسف است ملامت مکن زلیخارا

9. نه هرشبی که به روز آورم کسی داند

10. که هم ز درد دلی میبرم سویدا را

11. پدر مناظره می کرد گفتم ای بابا

12. در علاج مزن درد بی مدوا را

13. بیار باده که بر عارفان حرام نشد

14. حلال نیست ولی زاهدان رعنا را

15. عجب ز محتسب غلتبان همی دارم

16. که خود همی خورد منع می کند ما را

17. نزاریا نفسی جهد کن که دریابی

18. که دی گذشت و کسی درنیافت فردا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
* زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
شعر کامل
حافظ
* گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
* هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی