نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1102

1. غریبا گر خبر داری ز خانه

2. فرود آی و مکن چندین بهانه

3. اگر دنیا فرو ریزند از هم

4. محبت بر سر آید از میانه

5. مکن روزِ قیامت عرض بر من

6. که من مستم ز معراج شبانه

7. اگرچه دیده دید و گوش بشنید

8. چو ستر آمد همه هست و زبان نه

9. به وحدت از همه اکوان برون شو

10. که در کثرت یکی باشد نشانه

11. ترا با این و آن کاری نباشد

12. هم او باشد جز او نبود یگانه

13. اگر دنیی و عقبی بر هم افتد

14. مرا کاری به این نه و به آن نه

15. چو حکم او زمانی تا زمان است

16. ندارم اعتمادی بر زمانه

17. چه می‌گویم زمان چه و مکان چه

18. تویی و بس زمان نه و مکان نه

19. درون پوست باید بود تن‌وار

20. که تا رنگی برآرد ناردانه

21. وصیّت می‌کنم این نکته بشنو

22. حدیثی از نزاری دوستانه

23. اگر تو هیچ باشی او بود نیز

24. چه می‌خواهی دگر چندین بهانه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
* که همه شب در چشمست به فکرت بازم
شعر کامل
سعدی
* چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
* نکردی شکر ایام وصالش
شعر کامل
حافظ
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی