نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1134

1. شهره ی شهر شدم در غم شهرآشوبی

2. وز که در دوستیِ او نگرفتم کوبی

3. بی‌دل‌آرامی آرام نمی‌گیرد دل

4. چه کنم بخت ندارد که ندارد خوبی

5. صبر بر وعده ی فردای قیامت تا چند

6. هم‌چنین بر نتوان ساخت ز من ایّوبی

7. دامن سرو قدی را به کف آرم امروز

8. در چنین سایه نشینم من و اینک طوبی

9. از محبت اثری نیست در آن سینه که نیست

10. در دلش جنبش دردی ز غم محبوبی

11. هیچ دل‌ سوخته را دردِ مسلمانی نیست

12. کیست کز دوست سوی دوست برد مکتوبی

13. مسند مصرِ دل ما نبود بی‌یوسف

14. حزن را نیست ولیکن به سر از یعقوبی

15. لافِ معنی نتواند که زند هر گولی

16. اژدهایی نتواند که کند هر چوبی

17. بر نزاری چه ملامت که ز مبدای وجود

18. میل هر طایفه‌ ای هست سوی مطلوبی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
* نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
شعر کامل
سعدی
* مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
* شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
شعر کامل
حافظ
* الا گر جفا کردی اندیشه کن
* وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
شعر کامل
سعدی