نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1139

1. یک جام به من ده و برستی

2. از علتِ خویشتن‌پرستی

3. ساقی بنهم چرا بننهم

4. بر پای تو سر که حق به دستی

5. من جان به لب و تو جام بر کف

6. یک جام به من ده و برستی

7. منمای اگر امین رازی

8. خود را به کسان چنان که هستی

9. بی‌هوشی ما ز آب رز نیست

10. مستیم ز باده‌ی الستی

11. ای دوست رعایت دلی کن

12. کز طعنه‌ی دشمنش بخستی

13. گه گه چه شود که از سر لطف

14. پیغامی و نامه‌ای فرستی

15. گفتم به وصال درگشایی

16. تو خود درِ مردمی ببستی

17. هشیار نمی‌شود نزاری

18. از غایت بی‌خودی و مستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* ما ز یاران چشم یاری داشتیم
* خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
شعر کامل
حافظ
* یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
* ترک رضای خویش کند در رضای یار
شعر کامل
سعدی