نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1177

1. گر آتشی چو من در میان جان بودی

2. ز اندرون تو وقتی برآمدی دودی

3. نصیحتی که مرا می کنی به دیده قبول

4. بکردمی اگرم گوش خفته بشنودی

5. ز مطرب و می و چنگ ای پدر مکن منعم

6. که نه بری برم از کوشش تو نه سودی

7. بسا وجود که مردار با عدم رفتی

8. اگر نه عشق چنین قاتلی قوی بودی

9. وگر موکّلِ فطرت نداشتی بر سر

10. دلِ ستم گرِ ما را که کار فرمودی

11. ترا نمی‌شودِ ای ماه روی رغبتِ آن

12. که از وجود تو بی‌چاره‌یی بیاسودی

13. هلاک می‌کنی و روی می‌نمایی باز

14. سراب می‌کند از دور تشنه خشنودی

15. دریغ اگر بصری داشتی ملامت‌گر

16. که هم چو من نظری ناگه از تو بر بودی

17. نزاریا به بلا گر نمی‌بدی لایق

18. زمانه‌ات به سرِ عشق راه ننمودی

19. اگر مراد بدادی جهان به کس مجنون

20. ز هجر لیلی بی‌چاره تن نفرسودی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ترا کارهای درشتست پیش
* گهی گرگ باید بدن گاه میش
شعر کامل
فردوسی
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
* خبر از دوست ندارد که ز خود با خبرست
شعر کامل
سعدی